hi
زَمکِلاس!
گلایه کردم از سرمـــا و گفتم: ز فرط سـوز سرمـــــا اشکریزم
"بزرگی افت و خیزی نیز دارد" به پاسخ گفت استــــــــاد عزیزم
بدو گفتم: خیالی نیست یا شیخ! کـــــزآن نبــــــود گزیرم یا گریزم
ولی ترسم ز سرمـــای کلاست چنان افتم کــــــه دیگر برنخیزم!
دانشکده ی شیر تو شیر!
یک دو ترمی مثنــــوی تاخیر شد مهلتی تا شیر تـــــوی شیر شد
ترم ســــوم آمد امــــــــا ترم قبــل بر گلـــــو پیچیده ما را همچو حبل!
امنحاناتش نمی گـــــردد تمـــــام من ندیدم ترم اینســــان مستدام
ترم ســـــه هـــــــرچند از راه آمده ترم دو خـــــــارج نگشتــــــه از رده
حضرت مولا! تــــــو را جان حسام بشنو از مــــا بندگــــان هم یک کلام
گرچـــــه حــــق را محرم راز آمدی جمله مــــــــا را درد سر ساز آمدی
می سرودی آنزمان کـــه بی امان هیچ کردی یـــــــــاد روز امتحـــــــــان
ابتدا انگــــــــار کردم شربت است بعـــد دیدم ضربت اندر ضربت است!
ضربتی خوردیم از این متن حجیم (ای دو صد لعنت به شیطان رجیم!)
بابت این پند مــــــا را کن بحــــــل فاعلاتـــــــن فاعلاتـــــــــــن را بهل!
تشتت آرای اساتید!
از شاهنامه وعده ی استــاد بهر درس اوّل به غیر نامه ای از باستان نبود
سوگ و حماسه را نیز افزود در پی اش هیچش نظر نبود که ما را توان نبود
رستم نبود تا کــــــه بخواند از این کتب بیند که این سه بخش کم ازهفت خان نبود
گه بین ما و کوشش و کزّازی و حکیم(!) یک تن به رای با دگری همزبان نبود!!
هر یک جدا گرفته ره داستان خویش کس با حکیم همدل و همداستان نبود!
این امتحان ز سر گذراندیم و زنده ایم "ما را به سخت جانی خود این گمان نبود"...
پاچه خاری منظوم!
ای فضل و هنر شده بهین جامه ی تو کام دل مـــــــــن بر آید از کامه ی تو
اینک ماییم و گـــــــردش خامـــه ی تو مرز نمــــــــرات و مرزبان نامه ی تو!